hamed behdad

hamed behdad

 

 

برای برادرم حامد

برای برادرم حامد

 

http://yotab.persiangig.com/camp%20gallery/r3.jpg


 


 


 

برای برادرم حامد


 که تو استوار بودی و سخت ...


ایستاده بودی جلوی آینه . چند وقتی می شد که دلگیر بودی از دنیا و حالت خیلی خوش نبود . رفتی جلوی 

آینه ایستادی و گفتی " من باید یه روزی رو اسب بشینم . شمشیرم رو بکشم و تاخت برم تا وسط لشکر

روبرو . یه روزی کوروش میشم تو این سینما . باید بزنم تو دل همشون . می دونی چه قدر اینو برای

خودم جلوی آینه تکرار می کنم ؟ من میدونم جام کجاس . اونایی که اون بیرونن نمی دونن ....

" چشمهات قدری خیس بود . بلند شدم و از پشت شانه هات راگرفتم . گفتم که آدمها دیر میفهمند . که

حواسشان آنجایی که باید ، نیست .


آن شب خانه تو بودیم . نیمه های شب بود تقریبا . رفیقی قرار گفتگو داشت با تو ؛ و من را هم خبر کرده

بود که بیایم تا پیش تان باشم . شرطم این بود که اسمم پای گفتگو نباشد اما خب نصف حرفهای آن

گفتگوی چاپ شده بین من و تو رد و بدل شد . دلم میخواست اولین گفتگو وقت دیگری باشد .

جای دیگری . که حالت خوش باشد و بشود کمی کل کل کرد . آن شب عزیز دلم بودی . رفیق ام . شاید هم

همان شب رفیق شدیم .


" عکاسمان دیر کرده است . کنار کافه دونات نشسته ایم و منتظریم برسد تا در راهروی تنگ و تاریک و

کثیف کنار کافه که برای عکاسی جلد پیدا کرده ایم کار کنیم . حامد بی حوصله است . ربطی به الان ندارد .

اصولا یکجا ماندن و کاری نکردن بی حوصله اش میکند . قبل اش کلی حرف زده ام که راضی شده بیاید ؛

یک جا که اصلا قید جلد را هم زد و گفت " گفتگو رو توی مجله کار کن . عکاسی جلد رو بی خیال  ! "

حالا دارد راه می رود . یک پیشنهاد جذاب داریم که برای چند لحظه ای ذوق زده اش میکند . میگوییم

دونات های اینجا معرکه است و از دست ات می رود . خوش اش می آید . میرویم تو و کلی دونات

رنگارنگ سفارش می دهیم با اسموتی شاتوت و هات چاکلت . از قیافه ساده ترین دونات خوش اش آمده .

خودش هم نمی داند چرا . یک حجم سفید خامه ای روی یک توده خمیری . چند دقیقه ای با آن بازی می کند

و حرف میزند و باز حوصله اش سر می رود . لیوان هات چاکلت واقعا داغ را بر می دارد و توی لیوان یخ

شاتوت می ریزد . بعد مزه مزه می کند و معجون اش تایید همه را می گیرد . سر خوش شده . باز کمی گپ

می زنیم و می خندیم . تا چند دقیقه . بلند می شود و می گوید " بیرون قدم می زنم تا برسه .... " ؛ هیچ

کدام اینها تازه نیست . مثل همیشه اش است . دقیقا شبیه خودش . عکاس که میرسد  و دوربین که راه

می افتد ، می شود همان حامدی که انتظار داری . از در و دیوار بالا می رود و کاری هم ندارد مدیریت

مجتمع گیر داده که " چه کسی گفته این جا عکس بگیرید  ؟ " و انگار نه انگار که این همه بی قراری

کرده است . انگار نه انگار که بی حوصله ترین حامد این چند وقت است و انگار نه انگار که دو ساعت

قبل ، او آن طرف میز نشسته و من این طرف و پوست هم دیگر را کنده ایم ..."


همه تصویر ان سال ات به وقت نمایش " حس پنهان " این بود . هنوز بی قرار بودی . این لید همان

اولین گفت وگوی من وتو بود با آن عکس عجیب و غریب جلد که همه شتاب ات را در خود داشت . یادت

هست ؟ تا الان آخرین گفتگوی من و تو هم همان است . انگار یک قرار نا نوشته بین مان باشد که به

وقت لازم . جلوی هم بنشینیم . حالا حالاها هم وقتش نرسد شاید . با این سینما بیشتر از اینها کار داری .

سیمرغ نقش مکمل که تازه شروع بازیست . می دانم جاه طلبی ات سقف ندارد . این که کف اش هم نیست 


یک ماه بعد از ان جنجال های نوشته مصطفی جلالی فخر ، همدیگر را دیدیم . دل خور بودی که وقتی

موضع ام با تو یکی بوده ، چرا به پشتیبانی ات چیزی ننوشته ام . البته که نوشته بوده ام اما بعد به نظرم

رسیده بود که نیازی نداری کسی از بیرون نقش وکیل مدافع ات را بازی کند . همان زمان که این بحثها

وسط آمده بود ، سه کار همزمان روی پرده و صحنه داشتی و در دوتا از آنها هیچ نشانه ای از آن حامد

عصبی و پرخاشگر که مبنای آن نوشته جنجالی شده بود ، وجود نداشت . به خودت هم گفته ام گمان ام که

اتفاقا حامد محبوبم ، این حامد آرام است که همه بازی اش را می ریزد توی چشمها و اجزای صورتش .

امسال که داشتم " سعادت آباد " را می دیدم ، یاد زوج " هر شب تنهایی " افتاده بودم آن سکانس عجیب

رستوران که دوربین می ماند و تو فاصله ی یک روز تا شب را با فرم بدن ات در یک لانگ شات بازی

می کنی . یاد چهره ات با آن عینک و آرامش عجیبی که در صحن داری . حامدی که دوستش دارم اینجور

جاها بیشتر خود نمایی میکند . در " کیمیا وخاک " مثلا . در آن سکانس آخر فرودگاه . درباره ات بارها

گفتم که حامد مثل خیلی ها نیست که وقتی می فهمد وسط یک فیلم بد گیر افتاده خودش را رها کند تا فقط


فیلمبرداری تمام شود و خلاص . گلیم خودت را در بدترین فیلم ها هم از آب بیرون می کشی . این عین

واقعیت است که تثبیت امروزت ، حاصل استواری و سختی سالهایی بود که سعی کردی شبیه هیچ کس

نباشی و خودت را جوری که هستی بقبولانی ، سخت بود . گفتند ادا در می آورد . گفتند توی ژست است .

من شاهد بودم که خودت هستی . خود خود حامدی . همان شکلی که در خلوت بودی . همان جوری که من

می شناختم ات .


داشتم عکسهات را روی استیج اختتامیه جشنواره نگاه میکردم . فکر کردم روی سن شلوغ تر از اینی

باشی که رفقا تعریف کردند و در خبر ها نوشته بود . بعد دوباره همه این روزها را مرور کردم . یادم افتاد

در تمام این سالها انرژی ات را از محیط گرفته ای . جاهایی که دلیل کارهات را نفهمیده ام دقیقا وقتهایی

بود که خودم در آن اتمسفر نبوده ام . اگر نه ، وقتی خودم بوده ام یا بعد تر که روایت خود تو را شنیده ام ،

تو خودت بوده ای حامد و رفتارات را با انرژی محیط تعریف کرده ای . در این مرور تصاویر ذهنی ، پر

رنگتر از هر چیز ، آن اولین باری که همدیگر را دیدیم یادم آمد . تو قبلتراش بازی ات در " آخر بازی " و

" بوتیک " ستایش شده بود و من در تنها روزنامه ی سینمایی مملکت مسئولیتی داشتم ولی هم را ندیده

بودیم . فقط این را میدانستم که جفتمان جاه طلبیم و برای روزهای بعد ، کلی رویا داریم . یادت هست آن

اولین بار را ؟ قبل این سالهالی رفاقت بود . داشتم برای فجر پرونده در می آوردم و تو انتخاب ام به عنوان

پدیده ی بازیگری جشنواره بودی . آمدی دفتر برای گفتگو و عکاسی . نیم ساعت بعد یکی از بچه ها آمد

اتاق ام و گفت بهداد نمی گذارد عکاسی کنیم . وسط کار روزهای آخر بود و من هم عصبی . گفتم این اداها

یعنی چه ؟ گفتند خودت بیا و حرف بزن . عصبی آمدم تو اتاق  دیدم نشسته ای با ابرو های در هم گره

خورده . پرسیدم مشکلی پیش آمده ؟ گفتی حالت از این جشنواره و حرف و حدیث هاش خوش نیست و می


خواهی همین روحیه در عکس باشد بدون نور اضافه . بدون نشانی از رو به راه بودن اوضاع . این که

می گفتی ، فرق داشت با این جمله بچه ها که بهداد عکس نمی گیرد . راست اش خوش ام آمد . عکس

هایی را که به دل خواه ات بود دیدم . سر یکی از عکسا توافق کردیم که هم قابل چاپ بود و هم چیزی را

که تو میخواستی داشت . گفتی متن گفتگو را هم می خواهی . گفتم همین امشب می خواهم اش . گفتی

مشکلی نیست . ساعت دو و سه ی صبح بود که باز بچه ها گفتند نمی شود پیدات کرد و گوشی ات را بر

نمیداری . پیدات کردم و وقتی فهمیدی ماجرای " امشب می خواهم " مردانه است و جدی ، گفتی گفتگو را

می رسانی . نزدیک چهار صبح آمدی دفتر و اصلاحات متن را دادی و کمی گپ زدیم و رفتی . چند روز بعد

فهمیدم از کجا برگشته بودی . یکی از رفقای مشترک گفت . نه خودت . بعد ها که برای چند نفری تعریف


کردم آن شب تا جاجرود رفته بودی و برگشته ای . چون می خواستی همه چیز جوری باشد که خودت می

خواهی ، کم تر باورشان شد کسی در این سینما پیدا شود که چنین چیزهایی هنوز براش مهم باشد . برای

تو ولی مهم بود . هنوز هم هست . این را من همان اولین شبی که دیدم ات فهمیدم .

آمده بودی که ماندگار شوی ....


حامد ... وقت اش شده که سوار اسب ات شوی . وقت تاختن رسیده است . من که میدانم ناصر " جرم "

ذره ای از گنج بزرگیست که با خود داری . با خبرم که محسن " سعادت آباد " اگر هم بار همه ی فیلم را

یک تنه به دوش می کشد ، باز همه ی توانایی ات در میدان داری نیست . همه جاه طلب ها مثل خودت

هستند . جلوی آینه می ایستند و خودشان را در آینده ای میبینند که بزرگ تر از امروز است . فردای تو ،

از فردای همه ی ما هم بزرگتر است . چون نشان ام داده ای که از جاه طلب ترین مخلوقات خدایی . من

منتظرم نام " حامد بهداد " را در قله ای ببینم که بازیگر دیگری فتح اش نکرده باشد .

این آرزوی رفیقی ست که تو را خوب می شناسد ؛ آرزوی برادری که دوست ات دارد و برای تماشای

لحظه ی فتح قله ثانیه شماری می کند ....

یادداشتی از علی بهداد عاشق همیشگی   

 

 




نظرات شما عزیزان:

aysa
ساعت12:36---28 مهر 1390
faghat mitounam begam ey val..............merc az zahmataei k mikeshy.

aysa
ساعت12:33---28 مهر 1390


atish
ساعت11:52---25 مهر 1390
عالییییییییییییییییییییییییی بود به امید موفقیت روز افزون شما

محمد
ساعت21:04---27 فروردين 1390
سلام وب خیلی خوبی داری و مطالبت هم خیلی قشنگه.ما که لیاقت شما رو نداریم ولی یه سری هم به مابزن.
اگه تونستی روی روی بنر تبلیغ هم کلیک کن(دلخواهی هستش ولی اگر کلیک کردی دمت گرم)


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ادامه مطلب

دو شنبه 12 / 9 / 1390برچسب:,

|
 

ali behdad

به وبلاگ حامد بهداد(امپراتور بازیگری , پرنس سینمای ایران) خوش آمدبد. علی بهداد بازدید شما دوست عزیز را گرامی می دارد . ---------------------------------------------------------- متولد 6 آبان 1352 مشهد مدرک تحصیلی: لیسانس برای اولین بار با ایفای نقش اصلی در فیلم « آخر بازی » (همایون اسعدیان، 1379) سینما را تجربه کرد و برای بازی در همین فیلم هم کاندید سیمرغ بلورین از نوزدهمین جشنواره فیلم فجر شد. اما بعدها با وجود اینکه هیچگاه در شکل و شمایل نقش اول ظاهر نشد، اما توانست بازیهای در خور توجهی از خود در قالب نقش مکمل در فیلم های مختلف به جا بگذارد که از جمله می توان به فیلم های « بوتیک » (حمید نعمت الله، 1381)، « این زن حرف نمی زند « (احمد امینی، 1381)، « کافه ستاره » (سامان مقدم، 1384) و « آدم » (عبدالرضا کاهانی، 1385) اشاره کرد. اما پررنگ ترین بازی او در قالب نقش مکمل، بازی در فیلم « روز سوم » (محمدحسین لطیفی، 1385) بود که در نقش یک افسر عرافی که در بحبوحه محاصره خرمشهر عاشق دختری خرمشهری می شود، ظاهر شد و موفق شد نظر اکثر کارشناسان و منتقدان سینمایی را به خود جلب کند و برای دومین بار پس از « آخر بازی » کاندید سیمرغ بلورین از دوره بیست و پنجم جشنواره فیلم فجر شود. بازی حامد بهداد در « روز سوم » اوج هنرنمایی اوست. ------------------------------------------------------------------------------------ مجموعه آثار: - آخر بازی (همایون اسعدیان، 1379) - این زن حرف نمی زند (احمد امینی، 1381) - بوتیک (حمید نعمت الله، 1381) - کافه ستاره (سامان مقدم، 1384) - عروس کوهستان (یوسف سیدمهدوی، 1384) - باغ فردوس پنج بعدازظهر (سیامک شایقی، 1384) - آدم (عبدالرضا کاهانی، 1385) - روز سوم (محمدحسین لطیفی، 1385) - تسویه حساب (تهمینه میلانی، 1386) - حس پنهان (مصطفي رزاق كريمي، 1386) - دايره زنگي (پريسا بخت آور، 1386) - هر شب تنهايي (رسول صدرعاملي، 1386) - مجنون لیلی (قاسم جعفری، 1386) - دلخون (محمدرضا رحمانی، 1387) - شبانه روز (امید بنکدار، کیوان علیمحمدی، 1387) - محاکمه در خیابان (مسعود کیمیایی، 1387) - کیمیا و خاک (عباس رافعی، 1388) - زندگی با چشمان بسته (رسول صدرعاملی، 1388) - آدمکش (رضا کریمی، 1388) - کسی از گربه های ایرانی خبر نداره (بهمن قبادی، 1388) - لطفا مزاحم نشوید (محسن عبدالوهاب، 1388) - هفت دقیقه تا پاییز (علیرضا امینی، 1388) - پرتقال خونی (سیروس الوند، 1389) - جرم (مسعود کیمیایی، 1389) - انتهای خیابان هشتم (علیرضا امینی، 1389) ------------------------------------------------------------------------------ مجموعه هاي تلويزيوني: - سايه آفتاب (محمدرضا آهنج) - يك مشت پر عقاب (اصغر هاشمي، 1386) آخرین دعوت سقوط آزاد ----------------------------------------------------------------------------------- جوایز و افتخارات: - برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم "جرم" - 1389 - کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از نوزدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم « آخر بازی » - 1379 - کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم « روز سوم » - 1385 - کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از هشتمین جشن خانه سینما برای بازی در فیلم « بوتیک » - 1383 - کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از دهمین جشن خانه سینما برای بازی در فیلم « کافه ستاره » - 1385 - پنجمین بازیگر نقش مکمل مرد سال به انتخاب نویسندگان و منتقدان سینمایی برای بازی در فیلم « این زن حرف نمی زند » - 1382 - دومین بازیگر نقش مکمل مرد سال به انتخاب نویسندگان و منتقدان سینمایی برای بازی در فیلم « بوتیک » - 1383

 
 

لینک دوستان

بهاره

کیت اگزوز ریموت دار برقی

ارسال هوایی بار از چین

خرید از علی اکسپرس

الوقلیون

 

مطالب قبلی

امپراطوری احساست را خشمگین مکن

تولدت مبارک

تولدت مبارک جاودان عشق من

38سالگی بزرگمرد جاودان سینما

5 دلیل برای این که چرا حامد بهداد جذاب است

پاسخ تند حامد عزیز به عرب‌نیا

قطعه جدید و زیبای «تاريک تاريكم» با صدای حامد بهداد برای دانلود

درد دل

گزارش تصويري مراسم فرش قرمز «جرم» مسعود كيميايي

اسطوره

صد نكته از حامد بهداد

حامد بهداد : خانم فرجامی سلام تولدتان را تبریک عرض می کنم .

جدید ترین خبرهای بهدادی

پرتقال خونی

دیالوگای برتر حامد

تعدادی عکس از حضور پرنس پارسی سینما در خیریه

تکذیب بهداد

آدمکش

بهداد از جدیدترین نقش خود می گوید

حامد بهداد آواز تیتراژ پایانی «بیتابی بیتا» ساخته مهرداد فرید را با شعری از حافظ خواند.

انتهاي خيابان هشتم

اکران شبانه روز و یاد حامد بهداد از محمدرضا شجریان

برای برادرم حامد

جشنواره فیلم کیش و آلبوم جدید دارکوب‌ها با حضور حامد بهداد

لحظات ناب بهدادی

عليرضا اميني «به فاصله يك نفس» را تدوين مي‌كند

سعادت آباد و تقویم میلادی بهدادی (پرنس پارسی)

بهترین بازیگر نقش مکمل مرد

حامد بهداد؛ نگین بازیگری دهه 80 سینمای ایران

حامد بهداد : من از سیمرغ معروفترم

 

نویسندگان

ali behdad

 

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان hamed behdad و آدرس alibehdad.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





لینک دوستان

مطالب ناب

بهاره

کیت اگزوز

زنون قوی

چراغ لیزری دوچرخه

 

امکانات

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 5
بازدید کل : 2331
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 28
تعداد آنلاین : 1